آمـده ام بـه درگـهت تـضـرع و دعـا کـنـم
ز سوز دل بخوانمت شور و نوا به پا کنم
هزار بار و بیشتر توبه اگر شکسته ام
آمده ام بـار دگـر بـه تـوبـه ام وفـا کـنم
یـک شـب اگـر نیامـدم به درگـهت بـهر نیاز
کنون به گریه خوانمت به مثل نی، نوا کنم
خشم اگر نموده ای ز کرده های زشت من
بـه آه و نـالـه آمـدم تـا کـه تـو را رضـا کـنـم
فقیر و زار و خسته ام حقیر و دلشکسته ام
تـو هـم اگـر بـرانیـم، کـجـا روم چـه هـا کـنم